هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و آرزوی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از بیماری و ضعف دل خود به دلیل دوری از معشوق می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که با نشان دادن رخسارش، جان او را نجات دهد. شاعر همچنین از تلاش‌های بی‌ثمر خود در جستجوی معشوق و امید به لطف و کمک او می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲۸

ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
بیمار گشته به نشود جز به بوی تو

باری، بپرس حال دل ناتوان من
بنگر: چگونه می‌تپد از آرزوی تو؟

از آرزوی روی تو جانم به لب رسید
بنمای رخ، که جان بدهم پیش روی تو

حال دل ضعیف چنین زار کی شدی؟
گر یافتی نسیم گلستان کوی تو

در راه جست و جوی تو هر جانبی دوید
در ره بماند و راه نیاورد سوی تو

از لطف تو سزد که کنون دست گیریش
چون بازمانده، گمشده در جست و جوی تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.