از یک قصیده

تو آن شهریاری که از آستینت
کشد بر سر خویش خورشید معجر

چو از خون گردان و از گرد میدان
شود دشت دریا شود بحر چون بر

فلک گردد از نوک رمحت مشبک
زمین گردد از نعل رخشت مجدر
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:از یک غزل
گوهر بعدی:از یک قصیده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.