هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس غربت و دوری از یار می‌نویسد و با ارسال پیام‌ها و درودهای فراوان، درد دل خود را بیان می‌کند. او از رنج‌های عاشقانه و فراق سخن می‌گوید و با نمادهایی مانند خون جگر، شهر غربت و دار غربت، عمق اندوه خود را نشان می‌دهد. در نهایت، شاعر با ارسال دعا و سلام، امید به وصال را زنده نگه می‌دارد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

قصیدهٔ ۲۲

پیامی ز مژگان تر می‌فرستم
کتابی به خون جگر می‌فرستم

سوی آشنایان ملک محبت
ز شهر غریبی خبر می‌فرستم

در اینجا جگرخستگان‌اند افزون
ز هر یک درود دگر می‌فرستم

درود فراوان سوی شاه خوبان
ز درویش خونین‌جگر می‌فرستم

گهر می‌فرستم سوی ژرف دریا
سوی شکرستان، شکر می‌فرستم

ولیکن چه چاره؟ که از دار غربت
سوی دوست شرح سفر می‌فرستم

ز بیت‌الحزن همچو یعقوب محزون
بضاعت به سوی پسر می‌فرستم

شد از نامه‌ات چشم این پیر روشن
تشکر به نور بصر می‌فرستم

به صبح جبین منیرت سلامی
به لطف نسیم سحر می‌فرستم

فرستادم اینک دل خسته سویت
تن خسته را بر اثر می‌فرستم

به بام بقای تو پران دعایی
هم آغوش بال اثر می‌فرستم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ ۲۱
گوهر بعدی:قصیدهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.