۳۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲

ایرجا! رفتی و اشعار تو ماند
کوچ کردی تو و آثار تو ماند

چون کند قافله کوچ از صحرا
می‌نهد آتشی از خویش به جا

بار بستی تو ز سرمنزل من
آتشت ماند ولی در دل من

چون کبوتربچهٔ پروازی
برگشودی پر و کردی بازی

اوج بگرفتی و بال افشاندی
ناگهان رفتی و بالا ماندی

تن زار تو فروخفت به خاک
روح پاک تو گذشت از افلاک

جامه پوشید سیه در غم تو
نامه شد جامه‌در از ماتم تو

شجر فضل و ادب بی‌بر شد
فلک دانش بی‌اختر شد

دفتر از هجر تو بی‌شیرازه است
وز غمت داغ مرکب تازه است

رفت در مرگ تو قدرت ز خیال
مزه از نکته و معنی زامثال

اندر آهنگ دگر پویه نماند
بر لب تار به جز مویه نماند

بی‌تو رفت از غزلیات فروغ
بی‌تو شد عاشقی و عشق دروغ

بی‌تو رندی و نظربازی مرد
راستی سعدی شیرازی مرد

اندر آن باغ که بر شاخهٔ گل
آشیان ساخته‌ای چون بلبل

زیر سر کن ز ره مهر و وفا
گوشه‌ای بهر پذیرایی ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.