هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف گلی میپردازد که با وجود محجوب بودن و عدم جلوهگری ظاهری، عطر و جمال باطنی آن باعث رونق باغ شده است. گل نماد فردی است که با وجود فروتنی و انزوا، تأثیر عمیقی بر جهان گذاشته و با هنر و شعرش دنیا را زیبا کرده است. در نهایت، گل میمیرد، اما یاد و خاطرهاش باقی میماند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و استعارههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
قطعه
نهفته روی به برگ اندرون گلی محجوب
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود
ز تاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود
ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
جدا به سایهٔ اشجار، فرد و مسکین بود
نه با تحیت نوری ز خواب برمیخاست
نه با فسانهٔ مرغی سرش به بالین بود
فسرده عارض بیرنگ او به سایه، ولیک
فروغ شهرت او رونق بساتین بود
کمال ظاهر او پرورشگر ازهار
جمال باطنش آرایش ریاحین بود
به جای چهرهفروزی به بوستان وجود
نصیب او ز طبیعت وقار و تمکین بود
چه غم که بر سر باغ مجاز جلوه نکرد؟
گلی که از نفسش طبع دهر مشکین بود
به خسروان، سخن ناز اگر فروخت، رواست
شکر لبی که خداوند طبع شیرین بود
کسی که عقد سخن را به لطف داد نظام
ز جمع پردگیان، بیخلاف، پروین بود
به نوبهار حیات از خزان مرگ به باد
شد آن گلی که نه در انتظار گلچین بود
اگرچه حجلهٔ رنگین به کام خویش نساخت
ولی ز شعر خوشش روی دهر رنگین بود
شکفت و عطر برافشاند و خنده کرد و بریخت
نتیجهٔ گل افسرده عاقبت این بود
ز باغبان طبیعت ملول و غمگین بود
ز تاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا
ولی ز نکهت او باغ عنبرآگین بود
ز اوستادی خورشید و دایگانی ماه
جدا به سایهٔ اشجار، فرد و مسکین بود
نه با تحیت نوری ز خواب برمیخاست
نه با فسانهٔ مرغی سرش به بالین بود
فسرده عارض بیرنگ او به سایه، ولیک
فروغ شهرت او رونق بساتین بود
کمال ظاهر او پرورشگر ازهار
جمال باطنش آرایش ریاحین بود
به جای چهرهفروزی به بوستان وجود
نصیب او ز طبیعت وقار و تمکین بود
چه غم که بر سر باغ مجاز جلوه نکرد؟
گلی که از نفسش طبع دهر مشکین بود
به خسروان، سخن ناز اگر فروخت، رواست
شکر لبی که خداوند طبع شیرین بود
کسی که عقد سخن را به لطف داد نظام
ز جمع پردگیان، بیخلاف، پروین بود
به نوبهار حیات از خزان مرگ به باد
شد آن گلی که نه در انتظار گلچین بود
اگرچه حجلهٔ رنگین به کام خویش نساخت
ولی ز شعر خوشش روی دهر رنگین بود
شکفت و عطر برافشاند و خنده کرد و بریخت
نتیجهٔ گل افسرده عاقبت این بود
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر بعدی:چهارپاره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.