هوش مصنوعی: این شعر حافظ بیانگر عشق و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر از واعظ می‌خواهد که به کار خود بپردازد و از فریادهای بی‌جا دست بردارد، زیرا دل او در راه عشق گم شده است. او تأکید می‌کند که عشق او به معشوق چنان قوی است که نصیحت‌های دیگران برایش بی‌اثر است. شاعر همچنین اشاره می‌کند که عشق او را از همه چیز مستغنی کرده و او را از قید و بندهای دنیوی آزاد ساخته است. در نهایت، شاعر از حافظ می‌خواهد که از خواندن فسانه و افسون دست بردارد، زیرا این فسانه‌ها خاطرات زیادی را برای او زنده می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۵

برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟

میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نگشادست

به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
نصیحت همه عالم به گوش من بادست

گدای کوی تو از هشت خلد مستغنیست
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزادست

اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست

دلا منال ز بیداد و جور یار که یار
تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست

برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.