هوش مصنوعی:
این شعر از مولانا، با زبانی انتقادی و نمادین، به مذمت دنیاپرستی، فروختن ارزشهای اخلاقی و دینی برای منافع مادی، و پیروی از هوای نفس میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر تند و کنایهآمیز، افرادی را که به خاطر لذتهای زودگذر، ایمان و عقل خود را فدا میکنند، سرزنش میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و انتقادی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از نمادها و کنایههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۷
ای هشت خلد را به یکی نان فروخته!
وز بهر راحت تن خود جان فروخته!
نزد تو خاکسار چو دین را نبوده آب
تو دوزخی، بهشت به یک نان فروخته
نان تو آتش است و به دینش خریدهای
ای تو ز بخل آب به مهمان فروخته!
ای از برای نعمت دنیا چو اهل کفر،
اسلام ترک کرده و ایمان فروخته!
ای تو به گاو، تخت فریدون گذاشته!
وی تو به دیو، ملک سلیمان فروخته!
ای خانهٔ دلت به هوا و هوس گرو!
وی جان جبرئیل به شیطان فروخته!
ای تو زمام عقل سپرده به حرص و آز
انگشتری ملک به دیوان فروخته!
ای خوی نیک کرده به اخلاق بد بدل!
وی برگ گل به خار مغیلان فروخته!
ای بهر نان و جامه ز دین بینوا شده
بهر سراب چشمهٔ حیوان فروخته!
ای غمر خشک مغز که از بهر بوی خوش
جاروب تر خریده و ریحان فروخته!
تو مست غفلتی و به اسم شراب ناب
شیطان کمیز خر به تو سکران فروخته
دزد هوات کرده سیه دل چنان که تو
از رای تیره شمع به کوران فروخته
دین است مصر ملک و عزیز اندروست علم
ای نیل را به قطرهٔ باران فروخته!
از بهر جامه جنت ماوی گذاشته
وز بهر لقمه حکمت لقمان فروخته
کرده فدای دنیی ناپایدار دین
ای گنج را به خانهٔ ویران فروخته!
ترک عمل بگفته و قانع شده به قول
ای ذوالفقار حرب به سوهان فروخته! ...
وز بهر راحت تن خود جان فروخته!
نزد تو خاکسار چو دین را نبوده آب
تو دوزخی، بهشت به یک نان فروخته
نان تو آتش است و به دینش خریدهای
ای تو ز بخل آب به مهمان فروخته!
ای از برای نعمت دنیا چو اهل کفر،
اسلام ترک کرده و ایمان فروخته!
ای تو به گاو، تخت فریدون گذاشته!
وی تو به دیو، ملک سلیمان فروخته!
ای خانهٔ دلت به هوا و هوس گرو!
وی جان جبرئیل به شیطان فروخته!
ای تو زمام عقل سپرده به حرص و آز
انگشتری ملک به دیوان فروخته!
ای خوی نیک کرده به اخلاق بد بدل!
وی برگ گل به خار مغیلان فروخته!
ای بهر نان و جامه ز دین بینوا شده
بهر سراب چشمهٔ حیوان فروخته!
ای غمر خشک مغز که از بهر بوی خوش
جاروب تر خریده و ریحان فروخته!
تو مست غفلتی و به اسم شراب ناب
شیطان کمیز خر به تو سکران فروخته
دزد هوات کرده سیه دل چنان که تو
از رای تیره شمع به کوران فروخته
دین است مصر ملک و عزیز اندروست علم
ای نیل را به قطرهٔ باران فروخته!
از بهر جامه جنت ماوی گذاشته
وز بهر لقمه حکمت لقمان فروخته
کرده فدای دنیی ناپایدار دین
ای گنج را به خانهٔ ویران فروخته!
ترک عمل بگفته و قانع شده به قول
ای ذوالفقار حرب به سوهان فروخته! ...
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶ - فی نعت نبی اکرم «ص»
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.