هوش مصنوعی: این متن شعری از حافظ است که در آن شاعر از تحولات روحی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از زهد و خلوت‌نشینی به سوی می‌نوشی و عشق روی می‌آورد، از شکستن جام و قدح به عقل و فرزانگی می‌رسد، و از عشق جوانی به عشق پیرانه‌سر می‌گراید. شاهد عشق در خوابش ظاهر می‌شود و او را دوباره عاشق و دیوانه می‌کند. در نهایت، شاعر به بارگاه پادشاه می‌رود و دل و جانش به معشوق می‌پیوندد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت بر سر پیمانه شد

صوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکست
باز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شد

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد

مغ بچه‌ای می‌گذشت راهزن دین و دل
در پی آن آشنا از همه بیگانه شد

آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت
چهره ی خندان شمع آفت پروانه شد

گریه ی شام و سحر شکر که ضایع نگشت
قطره ی باران ما گوهر یک دانه شد

نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری
حلقه ی اوراد ما مجلس افسانه شد

منزل حافظ کنون بارگه پادشاست
دل بر دلدار رفت جان بر جانانه شد
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.