هوش مصنوعی: شاعر از روزگاری یاد می‌کند که در آن، حتی کمترین چیزها مانند نان خشک و تره نیز با آمدن یاران و دوستان، ارزشمند و شیرین می‌شد. اما اکنون، چیزی از آن روزها باقی نمانده و حتی اگر کسی به دیدارش بیاید، چیزی برای عرضه ندارد. این متن بیانگر احساس تنهایی و حسرت نسبت به گذشته‌ای پر از همدلی و همراهی است.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاطفی عمیق مانند تنهایی، حسرت و ارزش روابط انسانی است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالانی است که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۲۱ - در حقیقت احوال خود گوید

بیش از این از ملک هر سالی مرا
خرده‌ای از هر کناری آمدی

در وثاقم نان خشک و تره‌ای
در میان بودی چو یاری آمدی

گه گهی هم باده حاضر میشدی
گر ندیمی یا نگاری آمدی

نیست در دستم کنون از خشک و تر
زآنچه وقتی در کناری آمدی

غیر من در خانه‌ام چیزی نماند
هم نماندی گر به کاری آمدی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - در نصیحت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - در حسرت بی پولی گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.