هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود درباره عشق، جدایی و رهایی از رنج‌ها سخن می‌گوید. او از دل‌تنگی، گناه و آرزوی وصال معشوق می‌گوید و تلاش می‌کند تا با نوشیدن شراب و گوش سپردن به موسیقی، خود را از غم‌ها رها کند. همچنین، شاعر به ناپایداری زمان و اهمیت لذت بردن از لحظه حال اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم پیچیده عشق و گناه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۸

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

از دل تنگ گنه کار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

مایه ی خوش دلی آن جاست که دلدار آن جاست
می‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم

بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم

خورده‌ام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم

جرعه ی جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم

حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.