هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از مردم ریاکار و پناه بردن به می‌نوشی و کتاب سخن می‌گوید. او از آزادگی و دوری از دغا و فریب اطرافیان می‌گوید و از بار غم و رنجی که بر دوش دارد شکایت می‌کند. شاعر خود را رند خرابات و زاهد شهر می‌داند و از خدا می‌خواهد که آیینه دلش را از گرد ستم پاک کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقاد اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین استفاده از مفاهیمی مانند می‌نوشی و خرابات ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۵۵

حالیا مصلحت وقت در آن می‌بینم
که کشم رخت به می خانه و خوش بنشینم

جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاک دلی بگزینم

جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم

سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم

بس که در خرقه ی آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم

سینه ی تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم

من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همی‌بینی و کمتر زینم

بنده ی آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم

بر دلم گرد ستم‌هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه ی مهرآیینم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.