هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد که جامی پر از شراب به او بدهد و از او می‌خواهد که قبل از نابودی دنیا، از زندگی لذت ببرد. او به زیبایی طلوع خورشید و گذر زمان اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که باید از لحظات زندگی استفاده کرد. شاعر همچنین بیان می‌کند که او به زهد و توبه اعتقادی ندارد و شراب‌نوشی را کار صواب می‌داند.
رده سنی: 18+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب‌نوشی و می‌گساری ممکن است برای افراد زیر 18 سال مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۹۶

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن

خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن

روزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن

ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن

کار صواب باده پرستیست حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.