هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، شاعر بزرگ ایرانی، بیانگر نگاهی فلسفی به زندگی، عشق و تقدیر است. شاعر از هجران و فراق شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که ای کاش این درد و رنج وجود نداشت. او به زیبایی‌های معنوی و عشق حقیقی اشاره می‌کند و دنیای مادی را ناپایدار و آلوده می‌داند. حافظ در نهایت به تقدیر و سرنوشت اشاره می‌کند و می‌گوید که همه چیز از پیش مقدر شده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقدیر و نقد دنیای مادی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۶

آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی
گردون ورق هستی ما درننوشتی

هر چند که هجران ثمر وصل برآرد
دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی

آمرزش نقد است کسی را که در این جا
یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی

در مصطبه عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست بسازیم به خشتی

مفروش به باغ ارم و نخوت شداد
یک شیشه می و نوش لبی و لب کشتی

تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی

آلودگی خرقه خرابی جهان است
کو راهروی اهل دلی پاک سرشتی

از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ
تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.