هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری ناامید و سرخورده بیان می‌شود. او از جهل و حماقت مردم و همچنین از بخت ناسازگار خود شکایت دارد. شاعر احساس می‌کند که در جامعه‌ای زندگی می‌کند که ارزش‌های واقعی نادیده گرفته می‌شوند و افراد نادان و احمق برتری می‌یابند. او همچنین از بی‌ثباتی زندگی و ناامیدی حاصل از آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مضامین عمیق فلسفی و انتقادی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، لحن یأس‌آلود و انتقادی آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد.

شمارهٔ ۴۰۸ - در ذم فتوحی شاعر

ای بر در بامداد پندار
فارغ چو همه خران نشسته

نامت به میان مردمان در
چون آتشی از چنار جسته

ما را فلک گزاف پیشه
بر آخر شرکت تو بسته

نارسته ز جهل و برده هر روز
نوباوهٔ احمقی برسته

با شومی جهل هرکه در ساخت
فالش نکند فلک خجسته

طفلند ممیزان و زینند
احرار چو دایه سینه خسته

باری چو درخت سست بیخی
کم ده به تبر ز شاخ دسته

در مجلس روزگارت این بس
کز درزه رسیده‌ای به دسته

طوفان منازعت مینگیز
ای ساکن کشتی شکسته

اف از خور و خواب اگر نبودیم
در سلک تناسب از تو رسته
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۷ - سلطان سنجر را گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۹ - شراب خواسته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.