۲۹۵ بار خوانده شده

رباعی شمارهٔ ۱۲۳۲

دوش آمده بود از سر لطفی یارم
شب را گفتم فاش مکن اسرارم

شب گفت پس و پیش نگه کن آخر
خورشید تو داری ز کجا صبح آرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رباعی شمارهٔ ۱۲۳۱
گوهر بعدی:رباعی شمارهٔ ۱۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.