هوش مصنوعی: پدر به پسر مغرور خود هشدار می‌دهد که زندگی را بیهوده تلف نکند، زیرا فردایی وجود ندارد. او اشاره می‌کند که حتی فرشتگان مانند هاروت و ماروت نیز در چاهی گرفتار شده‌اند و نمی‌توانند خود را نجات دهند، پس چگونه می‌توانند به دیگران کمک کنند. پدر همچنین بیان می‌کند که پسرش مانند دیو شده و در آینده به فرشته تبدیل نخواهد شد، مگر اینکه مرگ او را به سمت بابل بکشاند. در نهایت، او اشاره می‌کند که اگر مرگ در بابل نبود، این آرزوها در دل پسرش وجود نداشت.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مرگ و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

جواب پدر

پدر گفتش که ای مغرور مانده
ز اسرا رحقیقت دور مانده

مکن امروز ضایع زندگانی
چو میدانی که تو فردا نمانی

ببابل می‌روی ای مرد فرتوت
که سحر آموزی از هاروت و ماروت

هزاران سال شد کان دو فرشته
نگونسارند در چَه تشنه گشته

وزیشان آنگهی تا آب آن چاه
مسافت یک وجب نیست ای عجب راه

چو نتوانند خود را آب دادن
کجا دَر می‌توانندت گشادن

چو استاد این چنین باشد پریشان
که خواهد کرد شاگردیِ ایشان

ترا امروز بینم دیو گشته
نخواهی گشت در فردا فرشته

مگرمرگت ببابل می‌دواند
که سرگردان و غافل می‌دواند

اگر مرگ تو در بابل نبودی
ترا این آرزو در دل نبودی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة السادسة
گوهر بعدی:(۱) حکایت عزرائیل و سلیمان علیهما السلام و آن مرد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.