هوش مصنوعی: در این داستان، یک مرد پیر از بخارا با فردی مخنث (دارای ویژگی‌های جنسیتی نامتعارف) روبرو می‌شود. مرد بخارا از دیدن او شرمگین می‌شود و دامن خود را جمع می‌کند. مخنث به او می‌گوید که امروز نباید از او دوری کند، زیرا فردا حقیقت همه آشکار می‌شود و ارزش واقعی افراد مشخص می‌گردد. او تأکید می‌کند که امروز باید صبر کرد تا فردا نامه‌ای (سرنوشت) رسد. مرد بخارا با شنیدن این سخنان، از رفتار خود پشیمان می‌شود و به خاک می‌افتد. در پایان، متن اشاره می‌کند که اگر انسان از ارزش واقعی خود آگاه بود، همیشه در حیرت می‌ماند و باید تسلیم فرمان خداوند شد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، بحث درباره‌ی هویت جنسیتی و پذیرش اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

(۹) حکایت پیر بخاری و مخنث

یکی پیری بخاری بود در راه
مخنث پیشهٔ را دید ناگاه

چو او را دید تر دامن بعالم
کشید از ننگ او دامن فراهم

مخنث گفت ای مرد بخارا
نشد نقد من و تو آشکارا

مشو امروز نقدت را خریدار
که فردا نقدها گردد پدیدار

چو مقبولی و مردودی عیان نیست
ترا از خویش سود از من زیان نیست

چو تو کوری خود می‌بینی امروز
چرا دامن ز من در چینی امروز

ولی امروز می‌باید مُقامت
که تا فردا رسد خطی بنامت

چو بشنید این سخن آن مرد از وی
بخاک افتاد دل پُر درد از وی

دلا امروز نقد تو که دیدست
که دل از وی بظاهر در کشیدست

تفحص گر کنی از نقد جانت
تحیّر بیش گردد هر زمانت

بفرمان رو چو داری اختیاری
دگر با هیچ کارت نیست کاری

ازینجا گر نکو ور بد برندت
چو بیخود آمدی بیخود برندت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۸) حکایت موسی و مرد عابد
گوهر بعدی:(۱۰) حکایت غزالی و ملحد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.