هوش مصنوعی: متن درباره قحط‌سالی و درخواست مردم از طاووس برای دعا جهت باران است. طاووس در پاسخ اشاره می‌کند که عدم بارش باران عجیب نیست، بلکه عجیب این است که با وجود گناهان مردم، سنگ بر سرشان نمی‌بارد. او همچنین به شومی و نامعلومی اعمال انسان‌ها اشاره می‌کند و از مردان راه و سرگردانی آنان می‌پرسد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، انتقادهای پنهان در متن ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

(۳) حکایت قحط و جواب دادن طاوس

مگر شد آشکارا قحط سالی
به پیش خلق آمد تنگ حالی

سراسیمه جهانی خلقِ محبوس
شدند از بهرِ باران پیشِ طاوس

که باران می‌نیاید آشکارا
دعائی کن زحق در خواه ما را

پس آنگه گفت طاوس ای عزیزان
نگردد ابر بر بیهوده ریزان

شما را گر چه جز باران طلب نیست
اگر باران نمی‌بارد عجب نیست

عجب اینست کز چندین گنه کار
نبارد سنگ بر مردم بیکبار

اگرچه میغ ترک آسمان کرد
تعجّب گر کنی زان می‌توان کرد

که نکشافد زمین از شومی ما
خورد ما را ز نامعلومی ما

تو پنداری که ازمردانِ راهی
کدامین مرد، سرگردانِ راهی

چو پندار تو برگیرند از پیش
کسی مرده سگی برخیزد از خویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۲) حکایت
گوهر بعدی:(۴) حکایت پیمبر در شب معراج
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.