هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن یحیی بن معاذ از پیر بسطام درباره شخصی می‌پرسد که پس از نوشیدن شربتی مقدس، سی سال در حالتی از مستی معنوی به سر می‌برد. بایزید پاسخ می‌دهد که این شخص از شرابی نوشیده که تمام جهان را در یک لحظه در خود حل کرده و هنوز طلب بیشتر دارد. سپس بایزید تفاوت بین مستی عشق الهی و مستی معمولی را شرح می‌دهد و تأکید می‌کند که عاشق واقعی باید تسلیم فرمان حق باشد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های پیچیده است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد.

(۷) حکایت شیخ یحیی معاذ با بایزید رحمهما الله

ز یحیی بن المعاذ آن شمعِ اسلام
خطی آمد به سوی پیرِ بسطام

که شیخ دین چه می‌گوید در آنکس
که خورد او شربتی پاک مقدّس

که سی سالست تا لیل و نهارش
سری بودست بگرفته خمارش

رسید از بایزید او را جوابی
که اینجا هست مردی را شرابی

که دریا و زمین و عرش و کرسی
بیکدم خورد، ازو دیگر چه پرسی

هنوزش نعرهٔ هَل مِن مَزیدست
گر او را می‌ندانی بایزیدست

چرا ناخورده مَی از دست رفتی
که هشیار آمدی و مست رفتی

بسی خود را تهی دستی نمائی
که ازجام تهی مستی نمائی

هزاران بحر نقد این جهانست
سراسر پر برای خاص جانست

چو اینجا مست از یک مَی توان شد
بدریا نوش کردن کی توان شد

اگر تو مستِ عشق دلفروزی
بیک فرمان بمیری و بسوزی

وگرنه، مستِ خویشی همچو مستان
بره رفتن چه برخیزد ز مستان

بفرمان رَو اگر داری مقامی
که گر مستی نیاری رفت گامی

که هر عاشق که بر فرمان نباشد
اگر دردش بوَد درمان نباشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۶) حکایت پیر خالو سرخسی
گوهر بعدی:(۸) حکایت شیخ علی رودباری
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.