هوش مصنوعی: در این متن، یک دیوانه درد را به عنوان آرزوی چیزی تعریف می‌کند که شخص آن را نمی‌داند و همیشه در جستجوی آن است. این درد مانند تشنگی است که نمی‌توان آن را با چیز دیگری برطرف کرد یا مانند قطع شدن دستی که هنوز به آن نیاز داری. دیوانه تأکید می‌کند که این درد خاص کسانی است که همیشه در جستجوی چیزی ناشناخته هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد ناشناخته و جستجوی معنوی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

(۳) حکایت آن دیوانه که ازو پرسیدند که درد چیست

یکی پرسید ازان دیوانه مردی
که چه بوَد درد چون داری تو دردی؟

چنین گفت او که دردآنست پیوست
که چون باید بُریده دست را دست

و یا آن تشنهٔ ده روزه را نیز
چگونه آب باید از همه چیز

کسی را هم چنان باید خدا را
ترا گر نیست این این هست ما را

همی درد آن بوَد ای زندگانی
که چیزی بایدت کانرا ندانی

ندانی آن و آن خواهی همیشه
ندانم کین چه کارست و چه پیشه

جز او هرچت بود باشد همه پیچ
که آن خواهی و آن خواهی دگر هیچ
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۲) حکایت آن بزرگ با خواجه علی طوسی
گوهر بعدی:(۴) حکایت آن طفل که با مادر ببازار آمد و گم شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.