هوش مصنوعی: این متن از یک استعاره درباره آهویی که پس از چهل روز پاکی و ریاضت، از ناف او مشک تولید می‌شود، استفاده می‌کند تا به مفهوم تبدیل‌پذیری و تکامل روحانی اشاره کند. سپس، به موضوع کیمیاگری معنوی و تبدیل جان به چیزی والاتر از طریق عرفان و اتصال به حق تعالی می‌پردازد. در پایان، شاعر از محدودیت‌های بیان اسرار عرفانی و نیاز به اذن برای فاش کردن آنها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاری است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی اصطلاحات و مفاهیم فلسفی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

(۱۱) حکایت آهو که مشک از وی حاصل می‬شود

چنین گفتند استادان پیروز
که آهوئیست کاندر چل شبانروز

در منه می‌خورد خاشاک و خاری
گل خوش بوی جوید یک دو باری

چو دارد این چله در پاکی آنگاه
سر خود سوی صبح آرد سحرگاه

چو آندم بگذرد بر خونِ جانش
شود از نافِ او نافه روانش

ازان دم مشک ازو آید پدیدار
وزان دم گرددش خلقی خریدار

کِه دارد آنچنان دم در جهانی
که خون زو مشک گردد در زمانی؟

چو خونی مشک گردد از دم پاک
بوَد ممکن که زو جانی شود خاک

بلی چون نورِ حق در جان درآید
تنت حالی برنگ جان برآید

چه گویم، بیش ازین امکان ندارد
که جانم بیش ازین فرمان ندارد

اگر تو کیمیا سازی چنین ساز
ولی این کیمیا در راهِ دین باز

چو نیست این کیمیا در عرش و کرسی
ز جان خود طلب، دیگر چه پرسی

بساز این کیمیاگر مردِ راهی
که جان را کیمیائیست از الهی

ورای این ترا اسرار گفتن
روا نبوَد مگر بردار گفتن

ورای این مقاماتی دگر هست
ندانم تا کسی را زان خبر هست

بخود رفتن بدان راهی ندارم
که جز دستوری آهی ندارم

بشرح آن اگر اِذن آید آواز
بگویم ورنه اندر پرده بِه راز
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۱۰) حکایت محمود با شیخ خرقانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.