هوش مصنوعی: متن داستان مردی را روایت می‌کند که در ابتدای روز، فردی مست اما با روحی پاک بود. او در راه تکه کاغذی یافت که نام خدا بر آن نوشته شده بود. این یافته برای او ارزشمندتر از هر گنجی بود. شب هنگام، مرد که جویای حقیقت بود، نام خدا را با مشک معطر کرد. در خواب، پیامی دریافت کرد که به پاکی و خوشبویی او و قدردانی از برداشتن نام خدا از خاک اشاره داشت. در پایان، شاعر از خدا می‌خواهد که به لطف خود، نام عطار (شاعر) را نیز جاودانه و خوشبو کند، چرا که همه چیز از فضل خدا سرچشمه می‌گیرد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که درک آن‌ها به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

(۱۴) حکایت بشر حافی که نام حق تعالی بمشک بیالود

در اوّل روز می‌شد بشرِ حافی
ز دُردی مست امّا جانش صافی

مگر یکپاره کاغذ یافت در راه
بر آن کاغذ نوشته نامِ الله

ز عالم جز جَوی حاصل نبودش
بداد و مشک بستد اینت سودش

شبانگه نامِ حق را مردِ حق جوی
بمشک خود معطّر کرد وخوش بوی

در آن شب دید وقت صبح خوابی
که کردندی به سوی او خطابی

که ای برداشته نام من از خاک
بحرمت کرده هم خوش بوی و هم پاک

ترا مرد حقیقت جوی کردیم
همت پاک و همت خوش بوی کردیم

خدایا بس که این عطّارِ خوش گوی
بعطر نظم نامت کرد خوش بوی

چه گر عطّار ازان خوش گوی بودست
که نامت جاودان خوش بوی بودست

تو هم از فضل خاک آن درش کن
بنام خویشتن نام آورش کن

که جز از فضل تو روئی ندارد
گر از طاعت سر موئی ندار
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:(۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.