۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

دوش آمد و گفت: روز و شب غمناکی
تا بنشستی بر درِ ما بی باکی

دستی که به دامن وصالت نرسد
در گردنِ خاک کن که مشتی خاکی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.