هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از شب و صبح سخن میگوید و شب را به زلفِ جانان تشبیه میکند که پایانی ندارد. همچنین از صبح میخواهد که اگر جان دارد، نفسی بزند تا جانش به لب نرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و ادبی است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۸
ای شب تو طریقِ زلفِ جانان داری
یعنی نتوان گفت که پایان داری
ای صبح مرا جان به لب آمد امشب
آخر نَفَسی بزن اگر جان داری
یعنی نتوان گفت که پایان داری
ای صبح مرا جان به لب آمد امشب
آخر نَفَسی بزن اگر جان داری
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: رباعی
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.