هوش مصنوعی: متن بالا یک داستان عرفانی و فلسفی است که در آن شیخ و یزید درباره عمر و زمان و رابطه انسان با خداوند گفتگو می‌کنند. شیخ آرزو می‌کند که عمرش هفتاد سال باشد اما در عوض ده هزار سال از خداوند طلب می‌کند. سپس بحثی درباره مفهوم زمان، عشق به خداوند و عواقب آن مطرح می‌شود. در پایان، اشاره می‌شود که کسانی که به نور حقیقت می‌رسند، وعده‌های الهی را در این جهان نیز دریافت می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

الحكایة و التمثیل

گرم شد یک روز شیخ با یزید
گفت اگر خواهد خداوند مجید

مدت هفتاد سالم را شمار
من ازو خواهم شمار ده هزار

زانکه سالی ده هزارست از عدد
تا الست ربکم گفتست احد

جمله را در شور آورد از الست
وز بلی شان جز بلا نامد بدست

هر بلا کان در زمین وآسمانست
از بلی گفتن نشان دوستانست

بعد از آن گفتا که میآید خطاب
کاین سخن چون گفته شد بشنو جواب

هفت اندامت کنم روز شمار
جزو جزو و ذره ذره چون غبار

پس بهر یک ذره دیدارت دهم
در خور هر دیدهٔ بارت دهم

ده هزاران ساله را نقد شمار
گویمت اینک نهادم در کنار

تا بهر یک ذره کاری میکنی
این چنین کن گر شماری میکنی

هرکرا آن آفتاب اینجا بتافت
آنچه آنجا وعده بود اینجا بیافت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:المقالة العاشر
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.