هوش مصنوعی:
متن درباره مرد مجنونی است که گاهی به بازار میرود و با حیرت و مستی به مردم نگاه میکند. وقتی از او میپرسند چرا بینی خود را گرفته است، پاسخ میدهد که شلوغی بازار به سرش آسیب میزند. با این حال، او نمیتواند از بازار دوری کند زیرا به تماشای مردم و هیاهوی آن نیاز دارد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم نمادین و تمثیلی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
الحكایة و التمثیل
بود مجنونی چو در کار آمدی
گاه گاهی سوی بازار آمدی
در نظاره آمدی حیران و مست
چست بگرفتی سر بینی بدست
آن یکی گفتش که ای شوریده دین
بینی از بهر چه میگیری چنین
گفت این شمغندی بازاریان
سخت میدارد دماغم را زیان
گفت در بازار پس کم کن نشست
گفت نتوان چون مهم کاریم هست
جمله آن خواهم که بینم روز روز
مردم بازار را در تفت و سوز
گاه گاهی سوی بازار آمدی
در نظاره آمدی حیران و مست
چست بگرفتی سر بینی بدست
آن یکی گفتش که ای شوریده دین
بینی از بهر چه میگیری چنین
گفت این شمغندی بازاریان
سخت میدارد دماغم را زیان
گفت در بازار پس کم کن نشست
گفت نتوان چون مهم کاریم هست
جمله آن خواهم که بینم روز روز
مردم بازار را در تفت و سوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.