هوش مصنوعی: متن داستان مردی تنگدل و درمانده را روایت می‌کند که از فقر و تنگدستی به ستوه آمده و به مسجد پناه می‌برد. او با التماس از خداوند طلب کمک مالی می‌کند، اما وقتی پاسخ مثبتی دریافت نمی‌کند، خشمگین شده و آرزو می‌کند که سقف مسجد بر سرش فرو ریزد. در نهایت، با شروع ریزش سقف، او فرار می‌کند و به رفتار خداوند با کسانی که طلب زر می‌کنند، اعتراض می‌کند. داستان با اشاره به تفاوت رفتار خداوند با افراد مختلف و وضعیت دیوانگان در جامعه پایان می‌یابد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و مذهبی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعرگونه و استعاره‌های پیچیده، فهم آن را برای سنین پایین دشوار می‌سازد. علاوه بر این، موضوعاتی مانند فقر، خشم، و رابطه انسان با خداوند نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

الحكایة و التمثیل

بیدلی از خویش دست افشانده بود
تنگدل از دست تنگی مانده بود

چون برو شد دور بی برگی دراز
رفت سوی مسجدی دل پر نیاز

روی را در خاک میمالید زار
همچو زیر چنگ مینالید زار

زار میگفت ای سمیع و ای بصیر
زود دیناری صدم ده بی زحیر

زانکه میدانی که چون درماندهام
در میان خاک و خون درماندهام

گفت بسیاری ولی سودی نداشت
خشمگین شد زانکه بهبودی نداشت

گفت یارب گر نمیبخشی زرم
این توانی مسجد افکن بر سرم

زین سخن دیوانه در شست اوفتاد
زانکه اندر سقف چرست اوفتاد

بام مسجدخاک ریزی ساز کرد
مرد مجنون کان بدید آغاز کرد

گفت یا رب جلدی آن را کاین زمان
بر سرم اندازی این سقف گران

هرکه زر خواهد تو انکارش کنی
بام مسجدبر سر انبارش کنی

چونکه این را جلدی و آن را نهٔ
گر مرا بکشی تو تاوان را نهٔ

عاقبت چون خاک ریز آغاز کرد
جامه در دندان گریز آغاز کرد

نیست چون بی روستائی هیچ عید
عید این دیوانگان دارد مزید

زانکه چون دیوانگان وقت بیان
روستائیی درآمد در میان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.