هوش مصنوعی:
این متن درباره فردی دیوانه از عشق است که بر روی خاکستر نشسته و با وجود رنجهای بسیار، همچنان میخندد و از استخوانی که به او داده میشود لذت میبرد. او خود را مانند سگی میداند که در کوچه رها شده، اما از این وضعیت راضی است. در پایان، اشاره میشود که اگر کسی بتواند از او بهرهای ببرد، جانش کامل خواهد شد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههایی مانند «سگ» و «خاکستر» ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا ناخوشایند باشد.
الحكایة و التمثیل
بود آن دیوانهٔ از عشق مست
کرد بر بالای خاکستر نشست
هر زمانی باز میخندید خوش
استخوانی باز میرندید خوش
سایلی گفتش که هین برگوی حال
گفت درخون گشتهام هفتاد سال
تا مرا بر روی خاکستر نشاند
چون سگم با استخوان بردر نشاند
گرچه چون سگ نیست ره سوی ویم
خوشدلم چون هم سگ کوی ویم
یک اضافت گر ازو حاصل کنی
جان خود را تا ابد کامل کنی
کرد بر بالای خاکستر نشست
هر زمانی باز میخندید خوش
استخوانی باز میرندید خوش
سایلی گفتش که هین برگوی حال
گفت درخون گشتهام هفتاد سال
تا مرا بر روی خاکستر نشاند
چون سگم با استخوان بردر نشاند
گرچه چون سگ نیست ره سوی ویم
خوشدلم چون هم سگ کوی ویم
یک اضافت گر ازو حاصل کنی
جان خود را تا ابد کامل کنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.