هوش مصنوعی:
در این متن، داستانی از اسکندر و همراهانش نقل میشود که در غاری تاریک گرفتار میشوند و هیچکس راه خروج را نمییابد. سرانجام، از یک خر برای راهنمایی استفاده میکنند و او آنها را نجات میدهد. این داستان به موضوعاتی مانند عقل، تواضع، و خطر تکبر میپردازد و نشان میدهد که گاهی سادهلوحی یا تواضع میتواند از عقل و دانش ظاهری برتر باشد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از تمثیل و نمادها ممکن است برای کودکان کمسنوسال دشوار باشد.
الحكایة و التمثیل
چون سکندر با حکیم و با خفیر
ماند اندر غار تاریکی اسیر
هیچکس البته ره نشناخت باز
جمله درماندند و شد کاری دراز
متفق گشتند آخر سر بسر
تاخری در پیش باشد راهبر
پیش در کردند خر تا راه برد
جمله را زانجا بلشگرگاه برد
ای عجب ایشان حیکمان جهان
با خبر از سر پیدا و نهان
در چنان ره راهبرشان شد خری
تا بحکمت لاف نزند دیگری
چون نمود آن قوم را اسرار خویش
گفت ای بی حاصلان کار خویش
گرچه هر یک مرد پیش اندیش بود
از شما باری خری در پیش بود
چون خری از عاقلان افزون بود
دیگران را کاردانی چون بود
عقل اگر جاهل بود جانت برد
ور تکبر آرد ایمانت برد
عقل آن بهتر که فرمان بر شود
ورنه گرکامل شود کافر شود
ماند اندر غار تاریکی اسیر
هیچکس البته ره نشناخت باز
جمله درماندند و شد کاری دراز
متفق گشتند آخر سر بسر
تاخری در پیش باشد راهبر
پیش در کردند خر تا راه برد
جمله را زانجا بلشگرگاه برد
ای عجب ایشان حیکمان جهان
با خبر از سر پیدا و نهان
در چنان ره راهبرشان شد خری
تا بحکمت لاف نزند دیگری
چون نمود آن قوم را اسرار خویش
گفت ای بی حاصلان کار خویش
گرچه هر یک مرد پیش اندیش بود
از شما باری خری در پیش بود
چون خری از عاقلان افزون بود
دیگران را کاردانی چون بود
عقل اگر جاهل بود جانت برد
ور تکبر آرد ایمانت برد
عقل آن بهتر که فرمان بر شود
ورنه گرکامل شود کافر شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:المقالة الثامنة و الثلثون
گوهر بعدی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.