هوش مصنوعی: در این شعر، سلطان محمود و ایاز در حال شکار هستند. اسب سلطان به دنبال شکاری می‌تازد که از او فرار می‌کند. ایاز از این صحنه متأثر می‌شود و اشک می‌ریزد. سلطان از او دلیل اشک‌ریزش را می‌پرسد و ایاز پاسخ می‌دهد که از رشک و حسادت گریه می‌کند، زیرا شکار از شاه فرار می‌کند در حالی که این رفتار درست نیست. سپس گفت‌وگویی بین آن‌ها درمی‌گیرد که در آن ایاز احساسات خود را دربارهٔ قدرت، عدالت، و رابطهٔ بین بنده و ارباب بیان می‌کند. در پایان، ایاز اشاره می‌کند که اگر سلطان از وجود او قوت بگیرد، او نابود خواهد شد و هویت خود را از دست خواهد داد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی، اخلاقی و روان‌شناختی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، بحث دربارهٔ قدرت، عدالت، و روابط پیچیدهٔ انسانی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

الحكایة و التمثیل

کرهٔ میتاخت سلطان در شکار
میگریخت از وی شکار بیقرار

بر ایاز افتاد اشک آنجایگاه
شاه گفتش ای غلام نیک خواه

از چه پیدا شد چو باران اشک تو
گفت چون پنهان نماند از رشک تو

تاچرا تو بادتک تازی براه
از پی چیزی که بگریزد ز شاه

چون توئی خواهندهٔ این بینوا
واو ز تو بگریزد این نبود روا

گفت اسب اندر عقب زان تازمش
تا بگیرم یا فرو اندازمش

گفت شد یک رشک من اینجا هزار
تامرا گیری نه اورادر شکار

گفت ازانش می بگیرم دردناک
تا کشم اورا و خون ریزم بخاک

گفت اکنون رشک من شد صد هزار
تا چرا نکشی مرا وانگاه زار

گفت ازانش میکشم من ای غلام
تاخورم او را که خواهد این مقام

گفت شد رشک من اینجا بی قیاس
تا چرا قوتی نسازی از ایاس

گفت اگر من قوت سازم از تنت
محو گردی هیچ ناید از منت

گفت لا واللّه اگر شاه جهان
قوت خود سازد ازین شوریده جان

گر کنون هستم غلامی ناکسم
آن زمان محمود گردم این بسم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:الحكایة و التمثیل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.