هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود مانند عشق، اندوه و تنهایی سخن میگوید. او ترجیح میدهد رازهای دل را با یار صاحبدل در میان بگذارد تا اینکه فریاد بیحاصل بزند. همچنین، از آرامش موقت در مستی و عشق به معشوق صحبت میکند و خود را موجودی پاک و روشنگر میداند که اسیر خاک و دنیای مادی نیست. در نهایت، از ناآگاهی معشوق از درد دلش شکایت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد. همچنین، اشاره به مستی و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غرق تمنای تو ام
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
زآن رو ستانم جام را آن مایه ی آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم
غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم
زآن رو ستانم جام را آن مایه ی آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم
از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم
روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم
غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم
دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:رسوای دل
گوهر بعدی:دل زاری که من دارم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.