هوش مصنوعی: این شعر با بهره‌گیری از تصاویر شاعرانه مانند اشک، باران، آتش و جویبار، احساسات عمیق غم و حسرت را بیان می‌کند. شاعر از دردهای عاطفی، فراق و ناکامی‌های زندگی سخن می‌گوید و با زبانی غمگین و تاثرانگیز، حالات درونی خود را توصیف می‌نماید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر قابل درک نباشد.

ماجرای اشک

تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک

گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشن دلی کجاست که داند بهای اشک؟

ماییم و سینه‌ای که بود آشیان آه
ماییم و دیده‌ای که بود آشنای اشک

گوش مرا ز نغمه ی شادی نصیب نیست
چون جویبار ساخته ام با نوای اشک

از بس که تن ز آتش حسرت گداخته است
از دیده خون گرم فشانم به جای اشک

چون طفل هرزه پوی بهر سوی می دویم
اشک از قفای دلبر و من از قفای اشک

دیشب چراغ دیده ی من تا سپیده سوخت
آتش افتاد بی تو به ماتم سرای اشک

خواب آور است زمزمه ی جویبارها
در خواب رفته بخت من از های های اشک

بس کن رهی که تاب شنیدن نیاوریم
از بس که دردناک بود ماجرای اشک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دل زاری که من دارم
گوهر بعدی:ترک خودپرستی کن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.