هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه عشق و جدایی می‌گوید. او از لاغری و رنج‌های عشق سخن می‌گوید و احساس می‌کند که هستی‌اش بر باد رفته است. با این حال، عشق و دیوانگی‌هایش همچنان در دل و سرش باقی مانده‌اند. شاعر خود را با شب و غم هم‌نوا می‌داند و از دنیای دیگران دور است. او حاضر است از همه چیز بگذرد، اما نه از عشق و دل‌بستگی‌هایش.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

ستاره بازیگر

تاگریزان گشتی ای نیلوفری چشم از برم
در غمت از لاغری چون شاخه نیلوفرم

تا گرفتی از حریفان جام سیمین چون هلال
چون شفق خونابهٔ دل می‌چکد از ساغرم

خفته ام امشب ولی جای من دل سوخته
صبحدم بینی که خیزد دود آه از بسترم

تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عاشقی ها از دلم دیوانگی ها از سرم

شمع لرزان نیستم تا ماند از من اشک سرد
آتشی جاوید باشد در دل خاکسترم

سرکشی آموخت بخت از یار یا آموخت یار
شیوه بازیگری از طالع بازیگرم؟

خاطرم را الفتی با اهل عالم نیست نیست
کز جهانی دیگرند و از جهانی دیگرم

گر چه ما را کار دل محروم از دنیا کند
نگذرم از کار دل وز کار دنیا بگذرم

شعر من رنگ شب و آهنگ غم دارد رهی
زانکه دارد نسبتی با خاطر غم پرورم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:ساز سخن
گوهر بعدی:سوسن وحشی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.