هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و درد درونی خود سخن میگوید و خود را همچون ستارهای شعلهور و سپهری بلندهمت توصیف میکند. او با اشاره به صبح روشن و تازهرویی عالم، نشان میدهد که عشقش در همهجا نمایان است. شاعر از داغ عشق و راز دلش میگوید که همچون نی پنهان نمانده است. او با وجود آتش درون، خود را آزاده میداند و خواستهاش را پسند آزادگان میخواند. در پایان، شاعر با بیاعتنایی به غبار دنیا، خود را دارندهٔ آفتاب جهانتاب میداند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
آتش جاوید
ستاره شعلهای از جان دردمند من است
سپهر آیتی از همت بلند من است
به چشم اهل نظر صبح روشنم زآن روی
که تازهرویی عالم ز نوشخند من است
چگونه راز دلم همچو نی نهان ماند؟
که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است
در آتش از دل آزادهام ولی غم نیست
پسند خاطر آزادگان پسند من است
رهی به مشت غباری چه التفات کنم؟
که آفتاب جهانتاب در کمند من است
سپهر آیتی از همت بلند من است
به چشم اهل نظر صبح روشنم زآن روی
که تازهرویی عالم ز نوشخند من است
چگونه راز دلم همچو نی نهان ماند؟
که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است
در آتش از دل آزادهام ولی غم نیست
پسند خاطر آزادگان پسند من است
رهی به مشت غباری چه التفات کنم؟
که آفتاب جهانتاب در کمند من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:پیر هرات
گوهر بعدی:زبان اشک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.