هوش مصنوعی: جوانی عزم سفر به روستایی می‌کند در حالی که هوا تیره و توفانی است. همسرش نگران آفت رسیدن به زیبایی اوست و از او می‌خواهد که چراغ خانه‌شان باشد. اما جوان از طوفان نمی‌هراسد و عزمش را جزم می‌کند. هنگام خداحافظی، اشک‌های حسرت‌بار همسرش او را تحت تأثیر قرار می‌دهد و احساسات عمیقی در دلش شعله‌ور می‌شود.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، موضوعات جدایی و احساسات سنگین برای سنین پایین مناسب نیست.

نیروی اشک

عزم وداع کرد جوانی به روستای
در تیره شامی از بر خورشید طلعتی

طبع هوا دژم بد و چرخ از فراز ابر
همچون حباب در دل دریای ظلمتی

زن گفت با جوان که از این ابر فتنه زای
ترسم رسد به گلبن حسن تو آفتی

در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه چراغ کلبه من باش ساعتی

لیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت باک
دریادلان ز موج ندارند دهشتی

برخاست تا برون بنهد پای زآن سرای
کاو را دگر نبود مجال اقامتی

سرو روان چو عزم جوان استوار دید
افراخت قامتی که عیان شد قیامتی

بر چهر یار دوخت به حسرت دو چشم خویش
چون مفلس گرسنه به خوان ضیافتی

با یک نگاه کرد بیان شرح اشتیاق
بی آنکه از زبان بکشد بار منتی

چون گوهری که غلطد بر صفحه‌ای ز سیم
غلطان به سیمگون رخ وی اشک حسرتی

زآن قطره سرشک فروماند پای مرد
یکسر ز دست رفت گرش بود طاقتی

آتش فتاد در دلش از آب چشم دوست
گفتی میان آتش و آب است الفتی

این طرفه بین که سیل خروشان در او نداشت
چندان اثر که قطرهٔ اشک محبتی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:نابینا و ستمگر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.