هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌خوابی خود سخن می‌گوید و دلیل آن را پرسش بخت خواجه می‌داند. سپس به مدح و ستایش شخصیتی به نام بوتراب می‌پردازد و او را با صفات والایی مانند روح رسول، زوج بتول، و منظور حق توصیف می‌کند. شاعر همچنین از عشق، عقل، و ظهور اولیه سخن می‌گوید و به مضامین عرفانی و دینی اشاره دارد. در پایان، شاعر از علی به عنوان شافع محشر یاد می‌کند و از خواننده می‌خواهد که به او پناه ببرد و دعا کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عرفانی و دینی پیچیده است که درک آن نیاز به دانش و تجربه کافی در ادبیات و مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات تخصصی و اشاره به مفاهیم عمیق فلسفی و دینی، آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در منقبت علی‌بن ابیطالب صلوات‌لله علیه فرماید

دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب
پروین به رخ فشاندم تا سر زد آفتاب

بیدار بود خادمکی در سرای من
گفت‌از چه‌خواب می‌نروی دادمش جواب

کامروز بخت خواجه ز من پرسشی نمود
زین پس چو بخت‌خواجه نخواهم شدن به‌خواب

گفت ار چنین بود قلمی‌گیر وکاغذی
بنگار بیتکی دو سه در مدح بوتراب

تفسیر عقل ترجمهٔ اولین ظهور
تأویل عشق ماحصل چارمین‌کتاب

روح رسول زوج بتول آیت وصول
منظور حق مشیت مطلق وجود ناب

تمثال روح صورت جان معنی خرد
همسال عشق شیر خدا میرکامیاب

گنج بقا ذخیرهٔ هستی‌کلید فیض
امن جهان امان خلایق امین باب

مشکل‌گشای هرچه به‌گیتی ز خوب و زشت
روزی‌رسان هرچه به‌گیهان ز شیخ و شاب

منظور حق ز هرچه به قرآن خورد قسم
مقصود رب‌ز هرچه به فرقان‌کند خطاب

داغی نه بر جبین و پرستار او قلوب
طوقی نه برگلوی وگرفتار او رقاب

وجه‌الله اوست دل مبر از وی به هیچ‌وجه
باب‌الله اوست پامکش از وی به‌هیچ باب

او هست جان پاک و جهان مشتی آب و خاک
زین پاکتر بگویم هم اوست خاک و آب

یک لحظه پیش ازین‌که نگارم مناقبش
در دل نشسته‌بود چو خورشید بی‌نقاب

چون مدح او نوشتم اندر حجاب رفت
زیراکه لفظ و خامه‌شد اندر میان حجاب

نی نی صفات من بود اینها نه وصف او
بشنو دلیل تاکه نیفتی در اضطراب

آخر نه هرچه زاد ز هرچیز وصف اوست
زانسان‌که‌گرمی‌از شرر و مستی از شراب

این وصف آب نیست‌که‌گویی شرر برد
کاین وصف‌هم‌تراعطش‌افزاست چون‌سراب

در مدح سیل اینکه خرابی‌کند چرا
بس مدح سیل‌کردی و جایی نشد خراب

لیکن هم ار به دیدهٔ معنی نظرکنی
در پردهٔ قشور توان یافتن لباب

زیراکه از خیال رهی هست تا خرد
کاسباب خوب و زشت بدو داد انتساب

هرچند ذکر آب عطش را مفید نیست
خوشتر ز وصف آتش در دفع التهاب

لطف و عذاب هردو ز یزدان رسد ولی
لاشک حدیث لطف به از قصهٔ عذاب

چون نیک بنگری سخن از عرش ایزدی
زانجاکه آمدست بدانجاکند ایاب

ازگوش باز در دل و از جان رود به عرش
در دل ز راه‌گوش نیوشاکند شتاب

پس شد عیان‌که سامع و قایل بود یکی
کاو خودکند سؤال‌و هم او خود دهد جواب

باری علی چو شافع دیوان محشرست
ارجو شفیع من شود اندر صف حساب

زانسان‌که هست صاحب دیوان شفیع من
در حضرت جناب جوانبخت مستطاب

شیخ اجل مراد ملل منشاء دول
فهرست مجد نظم بقا فرد انتخاب

آن میر حق‌یرست‌که درگنج معرفت
یک تن نیامدست چو اوکامل‌النصاب

با او هر آنکه‌کینه سگالد به حکم حق
حالی به‌گردنش رگ شریان شود طناب

داند ضمیر اوکه سعیدست یا شقی
هر نطفه را نرفته به زهدان ز پشت باب

قاآنیا ببندگیش جان نثارکن
گم شو ز خویش و زندگی جاودان بیاب

خواهی دعاکنی‌که خدایش دهد دوکون
حاجت بگفت نیست خداکرد مستجاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود امیرالمؤمنین علیه‌لسلام و مدح پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - د‌ر مدح حاجی میرزا آقاسی فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.