هوش مصنوعی:
این شعر به توصیف قدرت و تأثیر عناصر طبیعی مانند آتش و آب میپردازد و آنها را به عنوان نمادهایی از قهر و لطف الهی، نظم جهان و وابستگی موجودات به این عناصر معرفی میکند. همچنین، به نقش خداوند به عنوان معمار جهان و کنترلکننده این نیروها اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - وله ایضاً فی مدحه
چه جوهرست کههست اعتبار آتش و آب
چه گوهرست که زیبد نگار آتش و آب
چه لعبتست که چون کودکانش مادر دهر
نموده تربیت اندر کنار آتش و آب
دوام دولت و دین و ثبات چرخ و زمین
قرار خاک و هوا و مدار آتش و آب
مگر توگویی معمار چرخکرده بنا
شگفت بارهیی اندر دیار آتش و آب
چهساحریستکه فوجیضعیفمورچگان
نمیروند برون از حصار آتش و آب
سمندرست همانا درست یا خرچنگ
کهگشتهاند ز هرگوشه یار آتش و آب
به نیکخواه بود آب و بر عدو آتش
بلی به دهر بود پردهدار آتش و آب
گهیش مهد تقاضا بودگهی دامن
که شیرخواری هست از تبار آتش و آب
سبب تماثل با وی بود وگرنه چرا
به خاک و باد بود افتخار آتش و آب
شکار وی نبود غیر صید جان آری
نکو نباشد جز جان شکار آتش و آب
به راستیکه نزیبد نشیمنش به جهان
به غیر دست خداوندگار آتش و آب
ابوالشجاع بهادر حسن شه آنکه بود
حسام سر فکنش پیشکار آتش و آب
بهقهر و لطف چنان آب آب و آتش برد
که باد و خاک بود مستجار آتش و آب
ز سیر خنگش کز تندباد برده گرو
شد از زمین به فلک زینهار آتش و آب
تبارکالله از آن باد سیرخاک سکون
که در زمانه بود یادگار آتش و آب
زکین و مهر تو هر لحظه در خروش آیند
دلم بسوزد بر روزگار آتش و آب
یکی به قهرتو ماند یکی به رحمت تو
بلی عبث نبود اقتدار آتش و آب
به خشم و لطف تو اندک تشابهی دارد
وگرنه از چه بود اشتهار آتش و آب
اگر به رشتهٔ لطفت نبود پیوسته
گسسته بود ز هم پود و تار آتش و آب
چنان ز آتش و آبم به موزه سنگ فتاد
که کیک افکنم اندر ازار آتش و آب
الا به دور جهان تا که تیر و تیغ ترا
همی قضا شمرد در شمار آتش و آب
ز تیر و تیغ تو کز آب و آتش افزونست
همیشه باد عدو خاکسار آتش و آب
چه گوهرست که زیبد نگار آتش و آب
چه لعبتست که چون کودکانش مادر دهر
نموده تربیت اندر کنار آتش و آب
دوام دولت و دین و ثبات چرخ و زمین
قرار خاک و هوا و مدار آتش و آب
مگر توگویی معمار چرخکرده بنا
شگفت بارهیی اندر دیار آتش و آب
چهساحریستکه فوجیضعیفمورچگان
نمیروند برون از حصار آتش و آب
سمندرست همانا درست یا خرچنگ
کهگشتهاند ز هرگوشه یار آتش و آب
به نیکخواه بود آب و بر عدو آتش
بلی به دهر بود پردهدار آتش و آب
گهیش مهد تقاضا بودگهی دامن
که شیرخواری هست از تبار آتش و آب
سبب تماثل با وی بود وگرنه چرا
به خاک و باد بود افتخار آتش و آب
شکار وی نبود غیر صید جان آری
نکو نباشد جز جان شکار آتش و آب
به راستیکه نزیبد نشیمنش به جهان
به غیر دست خداوندگار آتش و آب
ابوالشجاع بهادر حسن شه آنکه بود
حسام سر فکنش پیشکار آتش و آب
بهقهر و لطف چنان آب آب و آتش برد
که باد و خاک بود مستجار آتش و آب
ز سیر خنگش کز تندباد برده گرو
شد از زمین به فلک زینهار آتش و آب
تبارکالله از آن باد سیرخاک سکون
که در زمانه بود یادگار آتش و آب
زکین و مهر تو هر لحظه در خروش آیند
دلم بسوزد بر روزگار آتش و آب
یکی به قهرتو ماند یکی به رحمت تو
بلی عبث نبود اقتدار آتش و آب
به خشم و لطف تو اندک تشابهی دارد
وگرنه از چه بود اشتهار آتش و آب
اگر به رشتهٔ لطفت نبود پیوسته
گسسته بود ز هم پود و تار آتش و آب
چنان ز آتش و آبم به موزه سنگ فتاد
که کیک افکنم اندر ازار آتش و آب
الا به دور جهان تا که تیر و تیغ ترا
همی قضا شمرد در شمار آتش و آب
ز تیر و تیغ تو کز آب و آتش افزونست
همیشه باد عدو خاکسار آتش و آب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح شاهزادهٔ کیوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضاً در ستایش شاهزاه رضوان و ساده شجاعلسلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.