۳۲۸ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - و له ایضاً فی مدحه

روز می و وقت عیش وگاه سرورست
یار جوان می ‌کهن خدای غفورست

میل و سکون شوق و صبر ذوق و تحمّل
شعله‌و خس‌برق و دشت‌سنگ و بلورست

بادیه پر سنگ و وقت تنگ و قدم لنگ
توشه‌کم و ره دراز و مرحله دورست

یار غیورست و حسن سرکش و من مست
شوق فزون صبر کم شراب طهورست

بادیه بی‌آب و چشمه دور و هواگرم
رخ تر و لب خشک و آفتاب حرورست

زهد گنه می ثواب هجر قیامت
وصل جنان یار حور بزم قصورست

طاقت و دل زهد و مست واعظ و رندی
قوت و شل پند و کر بصبرت و کورست

جعد و بناگوش زلف و رخ خط و رویت
هاله و مه ابر و مهر سایه و نورست

خشم و رضا کین و مهر هجر و وصالت
خارو رطب نیش و نوش سوک و سرورست

گریه مطر اشک قطره دیده سحابست
عشق شرر شوق شعله سینه تنورست

بار عدو چرخ ضد زمانه مخالف
نفس رضا دل حلیم طبع صبورست

شاه جهان جم دهر میر زمان‌کش
مهر عنان مه رکاب چرخ ستورست

داد به جا دادخواه زنده عدو طی
ملک مصون شرع شاد شاه غیورست

دانش‌ن و دل جود و طبع جودت و فکرش
نکهت و گل بوی و مشک تابش و هورست

نام حسن فکر بکر ذات‌ کریمش
اصل طرب بحر عیش کان حبورست

باغ و رخش مهر و رایتش مه و رویش
دیو و ملک نار و نور زنگی و حورست

خصمش بسته‌کفش‌گشاده دلش شاد
تا خور و مه روز شب سنین و شهورست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - د‌ر ستایش شاهزادهٔ علیین و ساد‌ه فرمانفرما فریدون میرزا طاب ثراه فرماید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در گله از حاج اکبر نواب و مدح فخرالعلماء و ذخرالفضلاء ابولحسن الفسوی الشهیر به خان داماد فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.