هوش مصنوعی: این متن یک شعر عاشقانه و توصیفی است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر و تشبیهات زیبا، معشوق خود را توصیف می‌کند. او از عناصر طبیعی مانند ماه، آب، شراب، و دیگر پدیده‌ها برای بیان زیبایی و جذابیت معشوق استفاده می‌کند. همچنین، بخش‌هایی از شعر به مدح و ثنای پادشاه زمانه اختصاص دارد و از قدرت و عدالت او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عاشقانه و تشبیهات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به قدرت و جنگ ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - ‌در ستایش شهنشاه ماضی محمد شاه غازی فرماید

سرین دلبر من سیم ناب را ماند
ز بسکه نرم و لطیفست آب را ماند

هنوز نامده در چشم من روز از هوش
به‌خاصیت همه گویی‌که خواب را ماند

درست نقطهٔ سرخی که در میان ویست
به جام سیمین‌گلگون شراب را ماند

کنار او همه رخشان میان او همه چین
بدن‌‌دو وصف‌یکی‌شیخ‌ و شاب را ماند

به ماه ماند و در وی نشان بوسهٔ من
گمان بری‌کلف ماهتاب را ماند

شعاع او همه چشم مرا کند خیره
اگر غلط نکنم آفتاب را ماند

به روی یکدیگر افتد از دو سو گویی
که جمله دفتر اهل حساب را ماند

چو در ازار قصب یار سازدش پنهان
سهیل رفته به زیر سحاب را ماند

به روی او ز قفا طرهٔ نگارینم
غلاله‌های خطا بر ثواب را ماند

فراز تحسین یا نی نویشته نفرین
به روی غفران یا نی عذاب را ماند

و یا به خر‌من نسرین ز بر به شکل‌ کمند
همی نگون شده شاخهٔ سداب را ماند

و یا به قرص قمر برهمی به هیات مار
به خویش حلقه زده مشک ناب را ماند

و یا به خیمهٔ سیماب ‌رنگ سیمین‌ لون
همی ز عنبر سارا طناب را ماند

و یا به پرّ حواصل ‌که برزده خرمن
پراکنیدهٔ پر غراب را ماند

و یا به برزو برو کتف پور کیکاووس
کمند پر خم افراسیاب را ماند

و یا به پهلوی بدخواه شه فراز رکاب
دوال خسرو مالک رقاب را ماند

خدیو راد محمدشه آفتاب ملوک
که برق او به وغا التهاب را ماند

بسان شیر دژ آگه بود پیادهٔ شاه
به‌روز جنگ و عدویش‌کلاب را ماند

به هرکجاکه فرازد خیام دولت و فر
بلندگردون بر آن قباب را ماند

سپهر توسن‌گویی بودکمیت ملک
که ماه یکشبه به روی رکاب را ماند

نهیب تیغ‌ملک چیست بوم و جان عدو
که جای ا و بر و بوم خراب را ماند

بلارکش بود الماس رنگ و آتش فعل
ولی به واقعه لعل مذاب را ماند

به شیر ماند در خوردن و فش‌اندن خون
چنانکه دشمن خسرو دواب را ماند

ز بسکه‌شادی‌خیزبت‌عهد دولت شاه
همی معاینه عهد شباب را ماند

ثنا و منقبت من به چهر دولت شه
بر آفتاب درخشان نقاب را ماند

دوام دولت او تا گهی‌که حاجب او
بگوید ایدون یوم‌الحساب را ماند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - د‌ر ستایش کهف الادا‌نی‌والاقاصی‌جناب‌حاج‌میرزا آقاسی رحمه ا‌لله فرماید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السطنه حسنعلی میرزا طاب‌الله ثراه فرماید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.