هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، مفاهیمی مانند عشق، جستجوی معنویت، و ارتباط با ذات الهی را بیان میکند. شاعر از عناصر طبیعی مانند نیلوفر، خورشید، شب یلدا، و گلشن رضوان برای توصیف حالات روحی و عرفانی خود استفاده کرده است. همچنین، اشارههایی به داستانهای قرآنی و اساطیری مانند موسی، یوسف، و سیاووش دارد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و مذهبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۵ - در توصیف زلف و تخلص بنام نامی مظهرالعجایب غالب کل غالب علیبن ابیطالب علیه السلام گوید
تو ای نیلوفر بویا که خورشیدت دلیلستی
شب یلداستی مه را که بس تار و طویلستی
پناه گلشن رضوان و خلوتخانهٔ قدسی
شبستان ملک یا آشیان جبرئیلستی
گهی دور قمر را دود آتشگاه نمردی
گهی بر گرد گل ریحان بستان خلیلستی
گهی در بر کف موسی ترا گه طلعت یوسف
ز نیل سوده پیچان موجزن دریای نیلستی
گهی در آتشوگاهی میان طشت خون اندر
سیاه و سوخته مانا سیاووش قتیلستی
چو تر گردد بریزد مشک از هم بس شگفت آید
به قید عاشقان ای زلف تر زنجیر پیلستی
به خلد و سلسبیلش راه نبود مرد عاصی را
تو عاصیاز چهردر پابن خلد و سلسبیلشی
تو را در سایه طاووس بهشت ای سایهٔ طوبی
غلطگفتمکه طوبی را به سر ظل ظلیلستی
شنیدستم که مار آید دلیل خلد شیطان را
سیه ماری به سوی خلد شیطان را دلیلستی
بجز از سایهٔ تو کی توان جستن عدیل تو
بهروی یار خزم زی که بییار و عدیلستی
مرا بر نیلیستی دیده شنجرفی به هجر اندر
تو را تا تودهٔ شنجرف اندر زیر نیلستی
قرامحمود یا خود شاملو ای طرهٔ جانان
سیه خیمه ترا اندر چه گلشن وز چه ایلستی
بیفشان خویش را تا گویمت تبت کجا باشد
بهخود بشکن بگویم تا به چینت چند میلستی
ز تیره ابر نوروزی همی بارد به لالستان
هرا دو دیده لالستان و تو ابر بخیلستی
بههرکس وعدهٔ فردوس اعلی از تو در طاعت
مگر خاک ره شاهنشه دین را وکیلستی
پناه دین حق نفس نبی مقصود حرف کن
علی کایینهٔ ذات خداوند جلیلستی
شب یلداستی مه را که بس تار و طویلستی
پناه گلشن رضوان و خلوتخانهٔ قدسی
شبستان ملک یا آشیان جبرئیلستی
گهی دور قمر را دود آتشگاه نمردی
گهی بر گرد گل ریحان بستان خلیلستی
گهی در بر کف موسی ترا گه طلعت یوسف
ز نیل سوده پیچان موجزن دریای نیلستی
گهی در آتشوگاهی میان طشت خون اندر
سیاه و سوخته مانا سیاووش قتیلستی
چو تر گردد بریزد مشک از هم بس شگفت آید
به قید عاشقان ای زلف تر زنجیر پیلستی
به خلد و سلسبیلش راه نبود مرد عاصی را
تو عاصیاز چهردر پابن خلد و سلسبیلشی
تو را در سایه طاووس بهشت ای سایهٔ طوبی
غلطگفتمکه طوبی را به سر ظل ظلیلستی
شنیدستم که مار آید دلیل خلد شیطان را
سیه ماری به سوی خلد شیطان را دلیلستی
بجز از سایهٔ تو کی توان جستن عدیل تو
بهروی یار خزم زی که بییار و عدیلستی
مرا بر نیلیستی دیده شنجرفی به هجر اندر
تو را تا تودهٔ شنجرف اندر زیر نیلستی
قرامحمود یا خود شاملو ای طرهٔ جانان
سیه خیمه ترا اندر چه گلشن وز چه ایلستی
بیفشان خویش را تا گویمت تبت کجا باشد
بهخود بشکن بگویم تا به چینت چند میلستی
ز تیره ابر نوروزی همی بارد به لالستان
هرا دو دیده لالستان و تو ابر بخیلستی
بههرکس وعدهٔ فردوس اعلی از تو در طاعت
مگر خاک ره شاهنشه دین را وکیلستی
پناه دین حق نفس نبی مقصود حرف کن
علی کایینهٔ ذات خداوند جلیلستی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۴ - در نسبت ممکن و واجب و هژبر سالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۶ - له من کلامه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.