۳۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲

شوری نه‌چنان گرفت ما را
کز دست توان گرفت ما را

ما هیچ گرفته‌ایم از او
او هیچ از آن گرفت ما را

هر گه بتو عرض حال کردیم
در حال زبان گرفت ما را

درد دل ما نمیکنی گوش
درد دل از آن گرفت ما را

هشدار که صرصر اجل هان
چون باد خزان گرفت ما را

مردیم و ز کس وفا ندیدیم
دل از همه زان گرفت ما را

هر دوست که در جهان گرفتیم
دشمن به از آن گرفت ما را

هر چند که راستیم چون تیر
او همچو کمان گرفت ما را

گفتیم که بشکنیم توبه
ماه رمضان گرفت ما را

یا رب به زبان چه رانده بودیم
کاتش به زبان گرفت ما را

دیدیم جهان به جز طرب نیست
ز آن دل ز جهان گرفت ما را

پا از سر ما نمیکشد غم
گوئی به ضمان گرفت ما را

بس حرف که بر رضی گرفتیم
بعضی سخنان گرفت ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.