۲۵۷ بار خوانده شده
چیست آن خسرو سیمینبدن زرینتاج؟
که به شب خانهٔ فولاد نشیمن دارد
چو ستونست ولی از مدد خیمه بپاست
سیمگونست ولی جامه ز آهن دارد
بته پیرهن آل عجب شاخ گلیست!
که ازو خانهٔ ما زینت گلشن دارد
شاهد پردهنشینیست که با روی چو ماه
در درونست و برون را همه روشن دارد
گاهی از آتش دل شعله فتد در جیبش
گاهی از باد صبا چاک به دامن دارد
هست در خانه که از آن همه شب تا دم صبح
که غم سوختن و کشتن و مردن دارد
با تن سیمی کافور چو رخ افروزد
تاب آتشکده و تابش گلشن دارد
شمع طاوس مگر حل کند این مسئله را
که دل روشن او حکم دل من دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که به شب خانهٔ فولاد نشیمن دارد
چو ستونست ولی از مدد خیمه بپاست
سیمگونست ولی جامه ز آهن دارد
بته پیرهن آل عجب شاخ گلیست!
که ازو خانهٔ ما زینت گلشن دارد
شاهد پردهنشینیست که با روی چو ماه
در درونست و برون را همه روشن دارد
گاهی از آتش دل شعله فتد در جیبش
گاهی از باد صبا چاک به دامن دارد
هست در خانه که از آن همه شب تا دم صبح
که غم سوختن و کشتن و مردن دارد
با تن سیمی کافور چو رخ افروزد
تاب آتشکده و تابش گلشن دارد
شمع طاوس مگر حل کند این مسئله را
که دل روشن او حکم دل من دارد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قطعهٔ شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:قطعهٔ شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.