هوش مصنوعی:
این شعر از سعدی، با زبانی زیبا و تصاویر شاعرانه، به گذرا بودن زیبایی و جوانی اشاره میکند. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند گل و خزان، بر فانی بودن دنیا و نعمتهای آن تأکید میکند. همچنین، او از معشوقهای سخن میگوید که با ناز و اداهایش دلها را میرباید، اما هشدار میدهد که این روزها نیز پایدار نخواهد بود. در پایان، شاعر از معشوق میخواهد که از آزار دیگران بپرهیزد و به عشق واقعی بیندیشد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعارهها ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا کمجذاب باشد.
مخمس بر غزل سعدی
ای گل، همه وقت این گل رخسار نماند
وقتی رسد آخر که به جز خار نماند
تاراج خزان آید و گلزار نماند
این تازگی حسن تو بسیار نماند
دایم گل رخسار تو بر بار نماند
دیدار تو نیک و همه کس طالب دیدار
تو یوسف مصری و همه شهر خریدار
سودای تو دارند همه بر سر بازار
بازار تو را هست خریداری بسیار
من صبر کنم تا که خریدار نماند
دادست خدا حسن و جمال از همه پیشت
این سرکشی و ناز بود از همه بیشت
هرچند که هستند ز بیگانه و خویشت
بسیار غلامان کمربسته به پیشت
روزی شود ای دوست که دیار نماند
ای کافر پرعشوه و ای دلبر طناز
یک چشم زدن و انکنی چشم خود از ناز
هر لحظه کنی عشوه و ناز دگر آغاز
تا چند کنی ناز؟ که تا چشم کنی باز
از عشق من و حسن تو آثار نماند
تا چند به خونریز هلالی شدهای تیز؟
از عشق بیندیش و ز آزار بپرهیز
شوخی مکن و تند مشو، عشوه مینگیز
مشکن دل سعدی، که ازین باغ دلاویز
چون گل برود جز الم خار نماند
وقتی رسد آخر که به جز خار نماند
تاراج خزان آید و گلزار نماند
این تازگی حسن تو بسیار نماند
دایم گل رخسار تو بر بار نماند
دیدار تو نیک و همه کس طالب دیدار
تو یوسف مصری و همه شهر خریدار
سودای تو دارند همه بر سر بازار
بازار تو را هست خریداری بسیار
من صبر کنم تا که خریدار نماند
دادست خدا حسن و جمال از همه پیشت
این سرکشی و ناز بود از همه بیشت
هرچند که هستند ز بیگانه و خویشت
بسیار غلامان کمربسته به پیشت
روزی شود ای دوست که دیار نماند
ای کافر پرعشوه و ای دلبر طناز
یک چشم زدن و انکنی چشم خود از ناز
هر لحظه کنی عشوه و ناز دگر آغاز
تا چند کنی ناز؟ که تا چشم کنی باز
از عشق من و حسن تو آثار نماند
تا چند به خونریز هلالی شدهای تیز؟
از عشق بیندیش و ز آزار بپرهیز
شوخی مکن و تند مشو، عشوه مینگیز
مشکن دل سعدی، که ازین باغ دلاویز
چون گل برود جز الم خار نماند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: مسمط مخمس
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.