۲۴۱ بار خوانده شده

قطعهٔ شمارهٔ ۴۱

شیخ الاسلام احمد جامی
که دم مرده از دمش حی شد

می اوشد عسل چنین گویند
منکر او مشو مگو کی شد

باز رندی دگر به یک جذبه
خم او پاک خالی از می شد

نه میش ماندنی عسل در خم
شکرش رفت و خالی از می شد

گرچه تبدیل خلق خوش باشد
لیک آن خوشتر است لاشی شد

نعمت الله که میرمستان است
فانی از خویش و باقی از وی شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعهٔ شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:قطعهٔ شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.