هوش مصنوعی: شاعر با استقبال از برف نو، آن را نماد پاکی و امید در برابر آلودگی‌های زمانه می‌داند. او از تلخی‌ها، ناامیدی‌ها و یکنواختی زندگی شکایت می‌کند و به از دست رفتن فرصت‌ها و شادی‌ها اشاره می‌کند. در نهایت، با خاموشی و ناامیدی، دوباره به برف سلام می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم نمادین و انتزاعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، مضامین یأس و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

برف

برفِ نو، برفِ نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشسته‌ای بر بام.

پاکی آوردی ــ ای امیدِ سپید! ــ
همه آلودگی‌ست این ایام.

راهِ شومی‌ست می‌زند مطرب
تلخ‌واری‌ست می‌چکد در جام

اشک‌واری‌ست می‌کُشد لبخند
ننگ‌واری‌ست می‌تراشد نام

شنبه چون جمعه، پار چون پیرار،
نقشِ همرنگ می‌زند رسام.

مرغِ شادی به دامگاه آمد
به زمانی که برگسیخته دام!

ره به هموارْجای دشت افتاد
ای دریغا که بر نیاید گام!

تشنه آنجا به خاکِ مرگ نشست
کآتش از آب می‌کند پیغام!

کامِ ما حاصلِ آن زمان آمد
که طمع بر گرفته‌ایم از کام...

خام سوزیم، الغرض، بدرود!
تو فرود آی، برفِ تازه، سلام!
1337

این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:اتفاق
گوهر بعدی:شب‌گیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.