هوش مصنوعی: این شعر یک گفتگوی عاطفی و تأمل‌برانگیز بین شاعر و صبحگاه (بامداد) است. شاعر با نگاهی حسرت‌آمیز به تنهایی، ویرانی و اندوه صبحگاه می‌پردازد، در حالی که صبحگاه با وجود تاریکی‌ها، همچنان به امید و دیدار خورشید دل بسته است. تاریخ سرایش شعر (1348) نیز نشان‌دهنده‌ی فضای خاص اجتماعی و سیاسی آن دوران است.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند تنهایی، امید و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده (مانند «دریچه‌ی خُرد» یا «افق‌های مغربی») نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شامگاهی

ــ نظر در تو می‌کنم ای بامداد
که با همه‌ی جمع چه تنها نشسته‌ای!

ــ تنها نشسته‌ام؟
نه
که تنها فارغ از من و از ما نشسته‌ام.



ــ نظر در تو می‌کنم ای بامداد
که چه ویران نشسته‌ای!

ــ ویران؟
ویران نشسته‌ام؟
آری،
و به چشم‌اندازِ امیدآبادِ خویش می‌نگرم.



ــ نظر در تو می‌کنم ای بامداد، که تنها نشسته‌ای
کنارِ دریچه‌ی خُردت.

ــ آسمانِ من
آری
سخت تنگ‌چشمانه به قالب آمد.



ــ نظر در تو می‌کنم ای بامداد، که اندُه‌گنانه نشسته‌ای
کنارِ دریچه‌ی خُردی که بر آفاقِ مغربی می‌گشاید.

ــ من و خورشید را هنوز
امیدِ دیداری هست،
هر چند روزِ من
آری
به پایانِ خویش نزدیک می‌شود.



ــ نظر در تو می‌کنم ای بامداد...

۱۳۴۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:با چشم‌ها
گوهر بعدی:هملت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.