هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به یاد مختاری و پوینده سروده شده و احساسات عمیق و اعتراضی شاعر را نسبت به ظلم و بیعدالتی بیان میکند. شاعر از خونفشانی حنجره، اسارت مستمر و مرارت بیحاصل زندگی سخن میگوید و با لحنی تند و عصیانگر، به حیات و شرایط موجود لعنت میفرستد.
رده سنی:
18+
متن دارای مضامین شدیداً اعتراضی، لحن خشن و استفاده از واژگانی مانند 'کشتار قصابانه' و 'لعنت' است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست و ممکن است نیاز به درک و بلوغ عاطفی بیشتری داشته باشد.
چون فورانِ فحلْمستِ آتش...
یاد مختاری و پوینده
چون فورانِ فحلْمستِ آتش بر کُرهی خمیری
به جانبِ ماهِ آهکی غریو میکشیدیم.
حنجرهی خونفشانِمان
دشنامیههای عصب را کفرِ شفافِ عصیان بود
ای مرارتِ بیفرجامِ حیات، ای مرارتِ بیحاصل!
غلظهی خونِ اسارتِ مستمر در میدانچههای تلخِ ورید
در میدانچههای سنگی بیعطوفت...
ــ فریبِمان مدهاِی!
حیاتِ ما سهمِ تو از لذتِ کُشتارِ قصابانه بود.
لعنت و شرم بر تو باد!
۱۳۷۷
چون فورانِ فحلْمستِ آتش بر کُرهی خمیری
به جانبِ ماهِ آهکی غریو میکشیدیم.
حنجرهی خونفشانِمان
دشنامیههای عصب را کفرِ شفافِ عصیان بود
ای مرارتِ بیفرجامِ حیات، ای مرارتِ بیحاصل!
غلظهی خونِ اسارتِ مستمر در میدانچههای تلخِ ورید
در میدانچههای سنگی بیعطوفت...
ــ فریبِمان مدهاِی!
حیاتِ ما سهمِ تو از لذتِ کُشتارِ قصابانه بود.
لعنت و شرم بر تو باد!
۱۳۷۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:چاهِ شغاد را ماننده...
گوهر بعدی:نخستين که در جهان ديدم...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.