هوش مصنوعی: شاعر در این شعر، معشوقه را به موجی خروشان و سرکش تشبیه می‌کند که همیشه در حال حرکت و تغییر است و آرزوهای فراوانی را برمی‌انگیزد. معشوقه مانند دریای حسرت و افق‌های رنگین فردا توصیف می‌شود که همیشه درگیر خود و بی‌قرار است. شاعر آرزو می‌کند که ای کاش ساحلی دور بود تا بتواند معشوقه را در آغوش بگیرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

موج

تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا

که هر لحظه ات می کشاند به سویی
نسیم هزار آرزوی فریبا




تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت

پریشانِ رنگین افقهای فردا
نگاه مه آلودهٔ دیدگانت




تو دائم به خود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی

تو دائم ز خود می گریزی
تو آن ابر آشفتهٔ نیلگونی




چه می شد خدا یا ...
چه می شد اگر ساحلی دور بودم ؟

شبی با دو بازوی بُگشودهٔ خود
تو را می ربودم ... تو را می ربودم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:یاد ِ یک روز
گوهر بعدی:شوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.