هوش مصنوعی: شاعر مهمان ناخوانده‌ای را توصیف می‌کند که خسته و غبارآلود در نیمه‌شب به درگاه او می‌رسد. این مهمان بر روی کوسن‌های رنگینی که شاعر در گذشته با عشق و رویا دوخته بود، سر می‌گذارد. شاعر خاطرات گذشته و رویاهای شیرین خود را به یاد می‌آورد، اما اکنون باید با تلخی حضور این مهمان ناخوانده کنار بیاید. مهمان شراب می‌خواهد و جای خواب می‌پرسد، و شاعر با اندوه به این تقاضاها پاسخ می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و لحنی غمگین است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم انتزاعی رویاها و خاطرات، مناسب مخاطبان با سن بالاتر است.

رهگذر

یکی مهمان ناخوانده ،
ز هر درگاه رانده ، سخت وامانده ،
رسیده نیمه شب از راه ، تن خسته ، غبار آلود
نهاده سر به روی سینهٔ رنگین کوسَن هایی
که من در سالهای پیش
همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم
هزاران نقش رویایی بر آنها در خیال خویش
و چون خاموش می افتاد بر هم پلکهای داغ و سنگینم
گیاهی سبز می رویید در مرداب رویاهای شیرینم
ز دشت آسمان گویی غبار نور بر می خاست
گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم
نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند
در انگشت سیمینم

لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید
و مردی می نهاد آرام ، با من سر به روی سینهٔ خاموش ِ
کوسنهای رنگینم

کنون مهمان ناخوانده ،
ز هر درگاه رانده ، سخت وامانده
بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را
آه ، من باید به خود هموار سازم تلخی زهر عتابش را
و مست از جامهای باده می خواند : که آیا هیچ
باز در میخانهٔ لبهای شیرینت شرابی هست
یا برای رهروی خسته
در دل این کلبهٔ خاموش عطر آگین ِ زیبا
جای خوابی هست ؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:از راهی دور
گوهر بعدی:سرود ِ زیبایی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.