هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بیان می‌کند که هرگز آرزوی تبدیل شدن به یک ستاره یا روح برگزیده را نداشته و همیشه با زمین و طبیعت پیوند داشته است. او زندگی ساده و خاکی خود را دوست دارد و از عناصر طبیعی مانند باد، آفتاب و آب برای زندگی استفاده می‌کند. شاعر به جای جستجوی جاودانگی، به طنین یک ترانه بسنده می‌کند و عشق و یادگارهای گذشتگان را بر دیوار زندگی خود می‌بیند. در نهایت، او از ترانه خود به عنوان چیزی دلپذیر و دلنشین یاد می‌کند که بیش از این نیازی ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

روی ِ خاک

هرگز آرزو نکرده ام
یک ستاره درسراب آسمان شوم
یا چو روح برگزیدگان
همنشین خامش فرشتگان شوم
هرگز از زمین جدا نبوده ام
با ستاره آشنا نبوده ام

روی خاک ایستاده ام
با تنم که مثل ساقهٔ گیاه
باد و آفتاب و آب را
می مکد که زندگی کند
باروَر ز میل
باروَر ز درد
روی خاک ایستاده ام
تا ستاره ها ستایشم کنند
تا نسیمها نوازشم کنند

از دریچه ام نگاه می کنم
جز طنین یک ترانه نیستم
جاودانه نیستم
جز طنین یک ترانه جستجو نمی کنم
در فغان لذتی که پاکتر
از سکوت سادهٔ غمیست
آشیانه جستجو نمی کنم
در تنی که شبنمیست
روی زنبق تنم

بر جدار کلبه ام که زندگیست
با خط سیاه عشق
یادگارها کشیده اند
مردمان رهگذر :
قلب تیر خورده
شمع واژگون
نقطه های ساکت پریده رنگ
بر حروف در هم جنون
هر لبی که بر لبم رسید
یک ستاره نطفه بست
در شبم که می نشست
روی رود یادگارها
پس چرا ستاره آرزو کنم ؟

این ترانهٔ منست
- دلپذیر ، دلنشین
پیش از این نبوده بیش از این
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آفتاب می شود
گوهر بعدی:شعر ِ سفر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.